الان که دارم این مطلب رو می نویسم ساعت 6:25 صبح روز 8/8/88 که سالروز ولادت هشتمین منیر آسمان ولایت، امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیت و الثنا است.

یادم میاد آخرین باری که به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شدم یعنی چیزی حدود دو ماه و نیم پیش، قسمت شد تا به قسمت زیرزمین حرم که رواق بسیار زیبایی بود هم برم و البته همونجا بود که این مطالب در ذهنم نقش بست. البته اونروز گذشت و کمی از تراوشات ذهنم رو با همسرم مطرح کردم که دیدم اتفاقاً او هم همچو من چنین چیزی به نظرش رسیده بود. بزارید براتون بگم دارم از چی صحبت می کنم!

همه ما حضرت رضا علیه السلام رو با گنبد و بارگاه باشکوهش می شناسیم و حتی بعضی از افراد به اون حضرت لقب سلطان یا پادشاه رو هم اطلاق کردند. در این که اون حضرت وجه اشتراکشون با پادشاهان دیگه چی هست من چیزی نمی دونم و اینکه آیا این لقب واقعاً به درستی در حق ایشون به کار می ره یا نه بحثی است جدا، اما آنچه که وجه اشتراک بین همه یا بهتر بگیم قریب به نود و نه درصد پادشان عالم بوده و هست قصرها و بارگاه های باشکوه و مجلل آنهاست که البته در مورد حضرت رضا علیه السلام هم اینچنین مشاهده میشه. البته اینجا یک تفاوت بسیار اساسی بین بارگاه حضرت رضا علیه السلام و بارگاه های دیگر وجود داره. همه پادشاهان و افرادی که دارای بارگاه های مجلل و باشکوه بوده اند یا خودشان اقدام به تهیه و ساختن چنین بارگاه هایی برای خود نمودند و یا از پدران و اجدادشان آنها را به ارث برده اند. اما این امام بزرگوار نه خود کمر همت به بنای چنین بارگاهی برای خود بسته اند و نه آن را از اجداد پاکشان به ارث برده اند بلکه مریدان و عاشقان حضرتش که پس از شهادت ایشان گرداگرد مزارشان جمع شدند از روی ارادت و محبت و طی سالیان دراز این شکوه و عظمت را خلق نمودند. اما نکته قابل توجه همین است که این بارگاه پس از شهادت ایشان به وجود آمده و نه زمان حیات ایشان؛ چرا که مشی اهل بیت ما هیچگاه با چنین اماکن و شکوه و جلالت های دنیوی همخوانی ندارد و این بزرگواران همواره تجه و اهتمامشان به ساده زیستی و هم نشینی با فقرا و بیچارگان بوده است.

براستی نتیجه این ارادت ما می خواهد چه باشد؟ آیا شکل و سیاق محبت های ما به اهل بیت پیامبر علیهم السلام از جنس آموزه های آن بزرگواران است یا از خود چیزی به میل خود تراشیده ایم و حال پس از غیبت کبری امام زمانمان صاحب سبک شده ایم؟! این قطار سریع السیر محبت مداری نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت که روز به روز خیل مسافران بسیاری را از سراسر جهان با خود همراه می کند بر روی چه ریلی به حرکت درآمده و ما ایرانیان که پرچم دار این مکتب و راهبران این قطاریم آن را در چه مسیری قرار داده ایم؟! بیایید سفری داشته باشیم به مشهد و از نزدیک آنچه کرده ایم را ببینیم و آنچه باید بکنیم را بیاندیشیم:

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا و رحمه الله و برکاته

ءأدخل یا الله، ءأدخل یا رسول الله، ءأدخل یا ولی الله، ...

صحن انقلاب – ایوان طلا: صحن انقلاب که شاید بتوان آن را قدیمی ترین صحن این بارگاه نامید همواره به واسطه موقعیت و امتیازهای خاصی که داشته و دارد نسبت به دیگر صحن های حرم از زادحام جمعیت بیشتری برخوردار بوده است. اولاً این صحن نزدیکترین صحن به قبر حضرت رضا علیه السلام است. گنبد حضرت از چشم انداز بسیار کامل و خوبی نسبت به بقیه صحن ها برخوردار است و کسانی که عادت دارند هنگامی که می خواهند با حضرت صحبت کنند نگاهشان را باید به گنبد بدوزند احساس بهتری را می توانند در این صحن نسبت به بقیه صحن ها تجربه کنند. دومین چیزی که با شنیدن نام صحن انقلاب در ذهن نقش می بندد پنجره فولاد است. پنجره فولاد آن قسمتی است که بیماران بسیاری را در کنار خود جای داده اند و هر یک از اینان به امید شفای خود یا بیمارانشان در آنجا بیتوته کرده اند. بیماران بسیاری را در آنجا می بینید که هر یک ریسمانی را به گردن، کمر، مچ دست یا مچ پایشان بسته اند و سر دیگر آن را به پنجره فولاد تا شاید با عنایت حضرت رضا علیه السلام گره این ریسمان ها که سمبلی از گره های کور زندگانی شان است گشوده شود و باشد که از شفا بافتگان و آزادشدگان این بارگاه باشند. براستی که صحنه رقت برانگیزی است و حالی شبیه غم همراه با شکر به آدم دست می دهد؛ غم از اینکه مردم چقدر گرفتار مصایب گوناگونند و شکر از الطاف خداوند که بسیاری از نعمت ها در آن لحظه خود را به آدمی می نمایانند. آن طرف تر ایوان طلاست، ایوانی مرتفع که سرتاسر از طلای ناب پوشیده شده است و طلاشناسان باید قیمت آن را تعیین کنند که:

قدر زر زرگر شناسد           قدر گوهر گوهری

خدا می داند چقدر طلا و هزینه صرف ساخت این ایوان شده است.

اصلاً فلسفه وجود چنین ایوانی چیست؟ آیا ثواب دارد یا در دستورات اهل بیت به وجود چنین مکانی سفارش شده؟! آیا وجود چنین مکانی گرداگرد حضرت رضا و منتسب به ایشان مورد رضایت آن حضرت است؟ از این سو گرفتاران، مقروضان و دردمندانی که آهی در بساط ندارند تا بیمارشان را مداوا کنند و خود را با ریسمان به پنجره فولاد بسته اند و از آن سو ایوانی مرتفع از طلای ناب و متأسفانه به اسم حضرت رضا!! اگر امروز حضرت رضا علیه السلام در بین ما میی بودند اجازه چنین چیزی را به ما می دادند؟ شاید همه ما سفارش حضرت رضا به فرزند بزرگوارشان امام جواد علیهما السلام را شنیده ایم. آن هنگام که بزرگان و نزدیکان حضرت جواد می خواستند آن حضرت را از دربی از منزل خارج کنند که فقرا در آن تجمع نکرده بودند و حضرت رضا از این موضوع مطلع شدند به فرزند دلبندشان پیغام دادند که همواره از دربی خارج شو که محل تجمع فقراست و به ایشان تفقد کن. براستی این مشی اهل بیت ما بوده و هست و این با آنچه ما امروز در عمل از ایشان به جهانیان می نمایانیم متفاوت است.

وقتی در صحن و رواق های حرم حضرت رضا راه می رفتم و طلاکوبی ها، آینه کاری ها، کاشی کاری ها و تزیینات آن ها را با مسجد النبی مقایسه می کردم حزنی در دلم موج می زد و اشکی در کاسه چشمم که چه غربتی است غربت اهل بیت! دوستان، اهل بیت ما در بین دوستدارانشان هم غریبند و ما بی توجه به آنان سرخوش عادات و هنجارهای من درآوردی خودمان هستیم. عاداتی که نه نفعی به حال دنیایمان دارد و نه اجری برای آخرتمان. نه الگو پذیرفته از ائمه مان و نه سنتی است از سنن پیامبرمان.

من تابستان سال 84 به سفر عمره مشرف شدم. هم مسجد النی و هم مسجد الحرام، زیبا بود اما تجملاتی نبود. دیوارهای مسجد النبی پوشیده شده بود از گچبری های بسیار ظریف و زیبا و ستون ها و کف آن از سنگ های صیقلی داده شده، مرغوب و گران قیمت بود. اما براستی شبیه مسجد بود، مسجدی با شکوه. مسجد به معنای واقعی کلمه یعنی مکانی برای سجود و رکوع. به هیچ وجه آدم نمی توانست آن را قصری باشکوه قلمداد کند و این به خوبی مشخص بود. مسجد الحرام هم که وضعش شبیه مسجد النبی بود تازه شاید بتوان گفت مسجد النبی از مسجد الحرام زیباتر هم بود. اما هر چه بود مسجد بود و نه قصر و بارگاه. اصولاً معماری هر مکانی تصویری ذهنی از صاحب آن مکان در آدمی ایجاد می کند و این در همه جا و برای هر کسی صادق است. کلیساهای مجلل، بناهای تاریخی، خانه های اشراف و بزرگان، مساجد و قبور بزرگان همه و همه نقشی را از صاحب آن آثار در ذهن تصویر می کنند و این مهم استثنا ندارد. وقتی به به مسجد النبی می نگرید شکوه و عظمت دینی را می یابید که توسط پیامبری ساده زیست آورده شده است. پیامبری که مظهر مهربانی است و رحمه اللعامین است. رنگ ها و معماری کار شده در آنجا تمام تلاش خود را می کنند تا به شما بفمانند که دستورات این پیامبر در عین زیبایی، ساده و بی آلایش است و آنقدر وسیع است که می تواند همه خلق بشر را با هر رنگ و نژادی و از هر قوم و ملیتی در خود جای دهد. آری مسجد النبی واقعاً مسجد النبی است. اما آیا حرم حضرت رضا هم شما را به یاد حضرت رضایی می اندازد که در احادیث و روایات توصیف شده است؟! یا وجه سلطان بودن حضرتش را به ذهن متبادر می کند! آیا این تصویر واقعی از حضرت رضا و مکان منتسب به ایشان است؟! واقعاً چقدر غریبند اهل بیت ما! و چقدر غافلیم از صواب ها و ناصواب ها که چگونه این بزرگواران را برای جهانیان تصویر می کنیم؟